اتنظار عشق
اون لحظه ای که عطر تو ، می پیچه تو باغ تنم
اون لحظه ای که اسم تو ، تو سینه فریاد میزنم
اون لحظه رها شدن ، از حال و روز خویشتنم
زنده میشم با دیدنت ، وقتی که میری میشکنم
قلبی که با تو میزنه ، تو سینه داغونش نکن
چشمی که چشم براهته ، بیهوده گریونش نکن
اشکای دونه دونمو ، سیلاب بارونش نکن
این دل عاشق منو ، بی سر و سامونش نکن
تا وقتی قلب عاشقم ، بخاطر تو میزنه
طلسم تنهایی من ، با دستای تو میشکنه
نظرات شما عزیزان: